فاصله ام تا مرگ:/

ساخت وبلاگ

انگار دو نفر شدم

یکی خود واقعی

یکی هم تو مغزم فقط ور میزنه و خفه خون نمیگیره

الان سه ماه شده که اصلا نمیتونم درست بخوابم

هیچی نمیتونه حالم رو خوب کنه، از چیزی لذت نمیبرم، همه چی تکرار و زشت و درهم شبیه عضلات گندیده میاز زده؛)

و وقتی به این مرحله می‌رسی باید حتماً چیزی باشه که حالت رو خوب کنه

انسان ها براساس تاثیرات یه سری هورمون ها

دسته بندی میشن و هر آنچه از ما یه شخصیت متفاوت ساخته همین هورمون هاست

حالا اگر فیزیولوژی خودت رو بشناسی خیلی راحت با بالا پایین کردن این هورمون ها میتونی مود خودت رو عوض کنی

منتها من پدر جدم درآمد که تونستم قرص هام رو ترک کنم

به خودم قول دادم فقط یه هفته خوابم رو خوب کنم و دیگه استفاده نکنم

بعد از ظهر بعد باشگاه برای کار کردن قرص مودم رو خوردم وبرخلاف دو روز قبلش اینبار سردردم خیلی شدید شد

هر جور شده کار رو تموم کردم ولی تو سرم دنیای وحشتناکی بود، عصبی بودم و میخواستم سریع این حالت مزخرف تموم بشه

به خودم که اومدم مرگ فاصله ای نداشت و تصادف بدی ...

اما خیلی ترسیده بودم

دلیلی واسه ترس نبود

سی سالگی بهترین دوران مرگه(البته اعتقاد به خودکشی ندارم)

نشستم ببینیم چرا از مرگ ترسیدم و نتیجه اش خیلی خیلی برام جالب بود

بی پرده:)...
ما را در سایت بی پرده:) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mbi-pardeha بازدید : 5 تاريخ : يکشنبه 9 ارديبهشت 1403 ساعت: 18:00